رو سیاه ترین بنده در خونه اهل بیت علیه السلام و استا کریم راه زاندازه برون رفته اى پى نتوان برد که چون رفته اى عقل در این واقعه حاشا کند عشق نه حاشا، که تماشا کند
علامه آیت الله اقاسیدمحمدحسین قاضی طباطبائی
کوتاه و خواندنی
[عناوین آرشیوشده]
اساتید: عالمان بزرگی چون: میرزا محمد حسن نجفی اصفهانی میرزا ابوالمعالی سید حسین کوه کمره ای
میرزای شیرازی میرزا حبیب الله رشتی و.....
شاگردان: فقیهان وارسته ای چون: شهید سید حسن مدرس حاج سید حسین بروجردی سید ابوالحسن اصفهانی آقا نجفی قوچانی حاج آقا رحیم ارباب و....
آثار: حاشیه برمتاجر شیخ انصاری حاشیه برمناسک رساله ای در جبروتفویض تقریرات اصولیه
یک دوره فقه واصول در16جلد و....
علامه آقا سید محمد باقر درچه ای فرزند پنجم آیةالله سید مرتضی درچه ای یکی از علما ومراجع بزرگ اصفهان در قرن اخیر است که مراتب علم وفضیلت وکمال آن جناب همچون برادران دیگرش در حوزه های علمیه ایران وعراق بر کسی پوشیده نیست . فقیهی محقق مجتهدی اصولی مدرسی موفق ودانشمندی پارسا متقی وپرهیز گار بود. ایشان پس از گذراندن مراحلی از دروس مقدمات در محضر والد ماجدش در 13سالگی به اصفهان رفت واز محضر دانشمندان نامی آن روز اصفهان کمال استفاده را برد.
جوان درچه ای با بهره گیری از استعداد خدادادی وهمت والایش در علوم مختلفی از قبیل فقه اصول منطق معانی وبیان حساب هندسه هیئت نجوم طب فلسفه وعرفان محققانه پیش رفت وتوانست در اندک زمانی به درجه رفیع اجتهاد نائل آید وشاگردان لایقی را در رشته های مختلف علوم بپروراند .
حضور در جوار بارگاه ملکوتی امیر مومنان حضرت علی ع وبهره مندی از عنایات آن حضرت که آرزوی همه دانش پژوهان است آیةالله درچه ای را به نجف کشانید ومدتی نیز در آن حوزه کهن وپر برکت به تحصیل علم پرداخت.
سال1303که این علامه فرزانه با کوله باری از علم ودانش به اصفهان بازگشت ودر مدرسه نیم آور برکرسی تدریس نشست سیل دانشجویان وطلاب علوم دینی را به آن حوزه کشانید وبه خوشه چینی از خرمن اندیشه های خویش فرا خواند.
گرچه خانواده علامه در درچه سکونت داشتند اما ایشان فقط روزهای پنجشنبه وجمعه به آنجامی رفت وعصر جمعه دوباره به مدرسه باز می گشت وتا آخر هفته در حجره ای کوچک گذران عمر می کرد. غذایش نان وماستی بود که باخود از روستا می آورد وسعی می کرد همواره مانند یک طلبه فقیر زندگی کند این شیوه زندگی رااز پدر بزرگوارش آموخته بود که از هر گونه جمع آوری مال واموال خودداری می کرد.
همین ویژگی های علمی واخلاقی ونفوذ کلام آن بزرگوار در طبقات مختلف بود که تحمل وجود شریف ایشان را برای رضاخان میر پنج ناممکن ساخت ووی همواره مترصد فرصتی بود که صدای فضیلت ورشادت این رادمرد را به خاموشی بکشاند وسرانجام ایادی رضاخان در توطئه ای ناجوانمردانه ومرموز آیةالله درچه ای را درحمام به شهادت رسانده ودر همه جا شایع کردند که آقا براثر مرگ طبیعی وسکته از دنیا رفته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
عمریست تا من در طلب هر روز گامی می زنم دست شفاعت هر زمان در نیکنامی می زنم
بی ماه مهر افروز خود تا بگذرانم روز خود دامی براهی می نهم مرغی بدامی می زنم
اورنگ کو گلچهره کو نقش وفا و مهر کو حالی من اندر عاشقی داو تمامی می زنم
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی می زنم
چندی است که نام علامه ذی جود مرحوم آیه الله العظمی آقا سید محمد هاشم چهار سوقی که جنت الهی ماوای او باد بر زبان دلم جاری است و یاد او زیباگر زمزمه جان من است ، یادش جاودان .
راستی کجا شدند آن مردانی که ولی الله المطلق در اشتیاق دیدارشان فرمود آه آه " شوقاً الی رؤیتهم " ؟.
آن عالمان ربانی و آن مجاهدان میدان های نبرد با اهریمنان جهل و خواهش های نفسانی در کدامین دیار آرمیدند؟ تا سودای آنانرا به مشام دل سپریم ،گر چه آنان کجا و سیه دل چروکیده ما کجا ، بگذریم !
سید محمد هاشم چهار سوقی از جمله دانشمندان گمنامی است که سالهای متمادی حوزه های علمیه شیعه را از نور وجود خود روشنایی بخشید و هادی طریق هدایت بود و بسیاری از فرزانگان فروزان گرد او جمع شدند و ستارگان درخشان محافل دانش گردیدند .
ما نیز بر آن شدیم تا با زمزمه یاد او از نگارستان وجودش چهره ها بر چینیم و دل مالامال از کدورت خویش را با غنچه های حسن او طراوات دهیم .
- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِیِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیَّ ع یَقُولُ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِى الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ فَقُلْتُ فَکَیْفَ نَذْکُرُهُ فَقَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ سَلَامُهُ
اصول کافى جلد 2 صفحه 126 روایة 1
اصول کافى جلد 2 صفحه 126 روایة 2
ابو عبدالله صالحى گوید: یکى از اصحاب ما (شیعیان ) بعد از وفات ابومحمد (امام حسن عسکرى ) علیه السلام از من خواست که راجع به اسم و مکان آن حضرت بپرسم ، جواب آمد که : اگر اسم را به آنها بگوئى ، فاش مى کنند، و اگر مکان را بدانند، نشان مى دهند.
اصول کافى جلد 2 صفحه 126 روایة 3
ریان بن صلت گوید: از حضرت رضا علیه السلام شنیدم که چون راجع به قائم سؤ ال شد، فرمود: شخصش دیده نشود و نامش برده نشود.
آشنایی
حاج محمد رضا الطافی نشاط، فرزند خداداد، در سال 1305 هجری شمسی در یکی از روستاهای شهرستان « بهار» در استان همدان به دنیا آمده است. دوستان و آشنایان او را «حاج محمد» می خوانند. تا پیش از عزیمت به همدان، در زادگاه خود به کشاورزی می پرداخته. اما در سال 1331 به همدان می آید و به لحاف دوزی مشغول می شود. تا امروز نیز ساکن همدان است.
|
ادامه مطلب...
نقشهی 25 گنج بزرگ دنیا
امام صادق کسی است که خود به این گنجها دست یافته است. پس آدرسهایش همه درست است.
با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی.
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
1- بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.
2-و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگیری (مثبت و سازنده) یافتم.
3-و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (ص) یافتم.
4- سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.
5-و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.
6-و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.
7- و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
8-و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9- و و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10-و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11-و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
12-و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.
13- و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14-و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.
15-و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.
16-و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17- و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .
18-و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
19-برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
20-و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
21 - و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22- و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را
23-و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24-و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
25- و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.
مستدرک الوسائل، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810
زندگى نامه
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم
ایشان مدارج علمى و عرفانى را نزد اساتید گرانبهایى پشت سر گذاشتند.
آنان که با حالات ملکوتى و عبادى این فرزانه عارف آشنا بودند ایشان را از بکائون مى شمردند. عبدى صالح که سه ماه رجب ، شعبان و رمضان را پى در پى روزه مى گرفت و در قنوت نمازهاى نافله این بیت حافظ را مکرر مى خواند:
ما راز جام باده گلگون خراب کن زان پیشتر که عالم فانى شود خراب برخى از شاگردان مرحوم ملکى (ره ) عبارتنداز:
1.امام خمینى قدس سره الشریف
3. آخوند ملا على همدانى
2.حاج آقا حسین فاطمى قمى 4. حاج شیخ عباس تهرانى
5. سید محمود مدرسى
6. حجة الاسلام سید محمود یزدى
7. محمود مجتهدى
8. شیخ اسماعیل بن حسین (تائب )
9. حاج میرزا عبدالله شالچى
و آثار وى عبارتند از:
اسرار الصلاة ، المراقبات یا ((اعمال السنه ))، رساله لقاء الله ، حاشیه فارسى بر ((غایة القصوى )) و...
مرحوم حاج میرزا عبدالله شالچى درباره استاد خود مى گوید:
((مرحوم استادم ، آیة الله ملکى ، اجتهاد فکرى و درونى داشت ، در برداشتهاى درونى قوى بود. ایشان دستورهایى در خوردن و خوابیدن و اعمال و رفتار ارائه مى دادند که بسیار مؤ ثر بود و شخص را پاک و آراسته مى کرد و به سوى حق رهنمون مى ساخت .))
و سرانجام حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى در یازدهم ذیحجه سال 1343 قمرى به نداى حق لبیک گفت و مزار شریفش هماکنون در قبرستان شیخان قم محل زیارت عاشقان الله است .
دستورالعملها
بدان : مهمترین وظیفه علماء در ماه مبارک رمضان (و ایام تبلیغى دیگر) پیشنمازى و موعظه است .
عالمى که با مبارزه طولانى ، نفس خود را (در برابر آفات اخلاقى ) نیرومند ساخته و دام هاى فریب هوا را نیک دریافته است ، بایسته است که در بر پائى این دو مهم بکوشد، بویژه ((موعظه کردن )) که هیچ کارنیکى با آن برابرى نتواند، و این مقال را گنجایش برشمارى و تبیین بهره هاى آن نیست .
بر (واعظ و پیشنماز) در راس همه کارها، نیت پاک و اخلاصى راستین لازم است تا از آفت هاى آن درامن مانند.
باید خو را بیازماید: انگیزه او از ارشاد و موعظه چیست ؟ اگر دین است بکار موعظه پردازد و اگر خداى نخواسته انگیزه او آلوده به خواهش هاى نفسانى است ، یا اخلاص کارش بر او، روشن نیست ، موعظه خلق را ترک کرده ، به سازندگى خویش پردازد، و در پى کسب دو گوهر گرانسنگ ((صدق و اخلاص )) بر آید. چنانچه در این تلاش ، راستى و خلوص داشته باشد، خداوند او را راه نماید که خود فرموده : ((و من جاهدفینا لنهدینهم سبلنا)) اگر بخواهد به ارزیابى خلوص خود در پیشنمازى پردازد به بررسى نفس خویش و انگیزه او در پیشنمازى پردازد.
آیا کار او جهت مقام امامت مردم و شرف این عمل نزد مردم است ، یا بخار فرمان خدا و رشاى او است ؟
آیا کم شدن مامومین یا شرکت نکردن علماء و طلاب در نماز او، میل او را به پیشنمازى کم مى کند، و از سوى دیگر شرکت بزرگان و اشراف در نماز او، او را دل خوش مى سازد؟ اگر چنین است بداند که پیشنمازى او فقط براى مقام است و یا آلوده به جاه طلبى است .
اگر نفس به توجیه پردازد که ، شادمانى من از شرکت بزرگان ، و جمعیت زیاد، از تعظیم شعائر، ترویج دین و بیشتر شدن ثواب است ، زینهار از این گونه دسیسه ها. اگر بخواهى ، راست روى خود را در این امر بیایى ، فرض کن شرایطى را که امامت تو بر یک یا دو نفر ثواب بیشترى از امامت بر جمعیت انبوهى دارد، آیا رغبت تو بر امامت این دو نفر بیشتر است یا آن انبوه جمعیت ؟
افزون بر این : ببین حال خود را در صورتى که پیشنمازى و پیش افتادن دیگرى و اقتدا و پیروى تو، بیشتر خلق را ارشاد و دین را ترویج مى کند آیا همانند وقتى که خود پیشنماز باشى در شکوه این مسجد و این نماز جماعت تلاش مى کنى ؟
اگربازهم نفس به توجیه پرداخت که : ((میل من در ترویج دین به امامت خدم براى بهره ورى ام از ثواب امامت جماعت است و مسابقه در تحصیل این امور شایسته است )) زینهار بدون آزمایش خود که فریفته این گونه توجیه ها، گردى . بنگر که اگر ترویج دین به ماموریت تو است نه امامت ، بازهم با نشاط در پائى جماعت مى کوشى ؟
خلاصه ، مسئله در صدق و اخلاص از موى باریک تر است . (بزرگان در این صراط لغزیده اند چه بسا بعد از سالها عبادت به بى اخلاصى خویش پى برده اند.
از بعضى بزرگان نقل کرده اند که : ((او مدت سى سال در صف اول جماعت شرکت مى جست و بر انجام این عبادت شادمان بود، روزى بخاطر مانعى در صف دوم قرار گرفت ، بناگاه حالت شرمندگى در خویش دید، و بر او معلوم شد که مراقبت او بر حضور در صف اول در این سى سال آلوده به ((ریاء)) بوده اغست ، همه نمازهاى سى ساله را دو باره قضا کرد)).
برادرم بنگر به این عالم مجاهد و در مقام او مطالعه کن : چگونه با وجود که خود امام جماعت نبود بر حضور در صف اول مواظبت کرد و براى تادیب نفس خود به ((قضاء نمازها)) داشته اند.
از همین جا، حال واعظى را بفهم ، افزون برآفات یاد شده واعظى را آفت هاى ویژه اى است ، فراوان و ظریف . این آفت ها، همان آفت هاى زبان است که بزرگان از ترس آنها به سکوت پناه مى بردند و با وجود برترى کلام بر سکوت چه تمام خوبى ها بوسیله کلام نازل و استوار گشته است و با کلام خوبیها در زمین منتشر مى شود سکوت را بر کلام ترجیح داده اند.
بر واعظ است که تمام ریزه کارى هاى بیان شده در امامت جماعت را براى کسب صدق و اخلاص مراعات کند و افزون بر صدق و اخلاص در وعظ، مراقب ربان خویش باشد.
مطلبى را بدون دلیل به خدا نبندد، بدون آگاهى و علم سختى نگوید، به هنگام موعظه دیگران خود را مبر انسازد، دیگران را نادان و خود را بربر نپندارد، فتنه ایجاد نکند، مردم را در جهت کشت و کشتار و دیگر چیزهائى که مسلمین ضرر مى زند برنانگیزد.
زینهار که سخنى گوید که باعث انحراف عقیده مردم شود ولو بدین صورت که شبهات ابلیس و پاسخ آنها را باز گوید، ولى شنونده پاسخ شبهات را درست درنیابد.
در ترسانیدن و یا امیدوار ساختن ، میانه روى را مراعات کند، و مردم را به یاس یا غرور در انجام گناه مبتلا نسازد.
چیزهایى را که شنونده در غلو افتد، یا اعتقاد او به انبیاء و اولیاء سست مى شود نگوید. از بردن آبروى اشخاص بویژه خواص غواص گذشتگان ، افترا به پیامبران ، اوصیاء و دانشمندان بپرهیزد.
زینهار که با سخت گیرى بر مردم ، و وادار کردن آنان به پذیرش چیزهایى که ظرفیت آن را ندارند، مردم را به خیر، شریعت ، عبادت ، انبیاء، علم و عالم بد بین سازد. از نشر بدیها با نقل داستانهاى فاسقان و بدکاران بپرهیزد.
حیله هاى شرعى که بایسته نیست ، بر مردم نیاموزد، از مانور دادن در منبر بویژه اگر زنان در مجلس حضور دارند، بپرهیزد، و گفتار زشت یا رفتار زشت را در منبرنداشته باشد.
شنیده شده است که واعظى بر منبر، ((عمل استبراء)) را بگونه اى زننده به مردم تعلیم داده است ، واعظى دیگر گناهکاران را بر منبر با الفاظ رکیک و زننده فحش مى داده است . همه این ها آفت هاى واعظى اند. موعظه را، آفت هاى بسیارى دیگر نیز هست .
بر واعظ است که مراقبت کند بعد ازتکمیل مراتب اخلاص و صدق فرمان خدا: ((اتا مرون بالبر و تنسون انفسکم )) را.
نخست به موعظه خود پردازد، آنگاه با رفق و مدارا و حکیمانه مردم را موعظه کند، حالات شنوندگان را مراعات سازد. اگر شنونده ویژه اى ندارد، جانب ترس را در موعظه اش بیشتر آرد، و اگر شنونده اى دارد، که انذار و ترساندن او را مایوس مى کند، یا حالت دیگر در او پدید مى آورد، مراعات حال آن شنونده را بنماید.
گفته اند حضرت زکریا(ع ) به هنگام حضور حضرت یحیى (ع ) در مجلس وعظ او، نامى از آتش ، عذاب و جهنم بمیان نمى آورد، همچنین اگر شنونده هتاکى حضور داشته باشد، از امید و عفو سخن گفتن او را بر نافرمانى خداوند جرئت مى دهد، و به هلاکت افکند.
کوتاه سخن : واعظ، با شنوندگان خود باید حالت پدرى حکیم را داشته باشد. آنچه را برآنان سودمند است دریغ ندارد و آنچه را زیان آور است دفع کند.
بدان : سودمندترین و موثرترین موعظه آن است که با عمل همراه باشد، لقلقه زبان نباشد، چه بسا فاصله بین گفتار و رتار واعظ، مردم را برانجام گناهان جرئت داده و آنان را به علماء و انبیاء بدبین ساخته و از دین خارج کند.
از بیان امور غربیه اى که با عقل عرفى مردم سازگار نیست بپرهیزد. مثلا ثواب هاى زیادى را که در روایات بر یک کار کوچک آمده است ، مجرد و بدون توضیح نگوید: بلکه بهمراه آن قدرت خدا، و فلسفه این مقدار ثواب بر این عمل را، نیز بیان کند تا عقل به انکار روایات نپرداخته و وعظ او موثر افتد، بویژه در دورانى که ملحدین با القاء شکوک و شبهه ها و ایرادها در پى بیرون کردن مسلمان ها از دین شان مى باشند.
نمى گویم که به طور کلى این اخبار را نگوید، بلکه بگونه اى بیان کند که عقل آن را بپذیرد دو آنچه را که سبب از بین رفته استبعاد عقلى مى شود با آن همراه کند.
براى نمونه در تبیین ثواب دو رکعت نماز که خداوند تعالى شانه در برابر هر حرفى که مى خواند کاخى از دروز بر جد در بهشت به او مى دهد، گوید: عالم خیال ربا بنگرید که بدون عمل و پرسش در آن عالم آنچه بخواهد به او مى دهد، در خیال خود مى توان در عرض یک ساعت هزار شهر از لولو و مرجان را خلق کرد. آن خدایى که به عالم خیال این قدرت را داده است ، قدرت آن دارد که بر عمل خیال آمده است عینیت بخشد. چنانچه درباره اهل بهشت آمده است که آنان هر آنچه اراده کنند مى یابند و این برخاسته از قوت وجودى و توانائى آنها بر عینیت دادن به صورتهاى خیالى است اینکه خداوند بندگان مومن خود را در آخرت چنین توانى بخشد، از عقل بدور نیست ؛ حال اینکه در همین دنیا به بعضى از بندگانش این قدرت را بخشیده است همانگونه که برخى اولیاء این قدرت را در موارد لازم ابراز کرده اند.
چنانچه حضرت ثامن الائمه (ع ) عکس شیر را تبدیل به شیر خارجى مى کند. حضرت موسى عصا را به اژده ها تبدیل مى سازد، حضرت عیس (ع ) مردگان را زده مى کند و حبیب خدا پیامبر ما(ص ) ماه را مى شکافد، مرده را زنده مى کند، سنگریزه را به سخن مى آورد، و بیماران را شفا مى بخشد و...
افزون بر این ها، خود تو، بر خلق صورت هاى بسیارى در علم خواب و خیال توانائى ، که اگر بعضى موانع کنار رود، آنها دقیقا همانند موجودات خارجى را گاهى از اوقات ببینى امر معکوس شده ، موجودات خارج را خیالى و صورت هاى خواب و خیال را عینى مى پنداشتى .
بنابراین ((ثواب زیاد)) نه نامقدور است بر خداوند، کرم او را پایانى است ، چگونه بر مومنان کرم و بخشش بسیار نکند، آنکه کرامت و عطاهاى او بر کفار و معاندین در دنیا بى شمار است .
کوتاه سخن : اگر واعظ ثواب عبادات ها و کارها را همراه با این مقدمات بیان کند، خردهاى ناتوان این مطالب را دور نپنداشته و موعظه او زیانى بر دین و اعتقاد شنوندگان او نخواهد داشت .
برواعظ است : شنوندگان را بیمارانى برخوردار از مرض هاى گوناگون ؛ خود را طبیبى معالج ؛ گفتار، مطالب و مواعظ را داروها و معجون هایى که با آن بیماران را معالجه مى کند بشمار آرد.
باید احتیاط و مراقبت او از طبیبى که مریض صعب العلاج را معالجه مى کند، بیشتر و دقیق تر باشد، چون امور روحانى والاتر و دقیق تر است ، و خطر آن دائمى و تباهى آن بزرگتر است .
بر واعظ است که براى انجام این امر مهم خود و کارهاى خود را به امامان معصوم (ع ) واگذار کند. (بیاد آرد که موعظه او و حال او بهرگونه اى باشد به آنان عرضه و تسلیم مى شود.)
پیش از شروع منبر خدا را بخواند و توجه به او داشته باشد، و قبل از شروع سخن با قرائت ((بسم الله )) از خداوند یارى جوید. پس از آن سپاسى کوتاه گوید و با پناه بردن از شر شیطان و هواى نفس به پروردگار، موعظه را آغاز کند و سعى کند خویش را از اشتباهات حفظ کند.
بیقین خداوند او را نگاه دارد، و گفتار و مواعظ او را سودمند، موثر، نور و حکمت ، قرار دهد.
هدف او از موعظه باید: استوارى عقیده شنوندگان در دین ، ایجاد عشق خداوند، پیامبر و اولیاء(ع ) در دلها باشد، و در این راستا نعمت هاى بى پایان الهى را بر شمارد، و فرمان او را خطیر و عظیم جلوه دهد، و شدت خشم و سختى عقاب او را به یادها آرد.
بر شنوندگان ، ادب مراقبت با خدا و انبیاء و اولیاء را بیاموزد، و آنان را از زیبایى این زندگى دنیوى ، و زیور و زینت آن بر حذر دارد و پارسائى شان بخشد.
حالات اهل مراقبت ، خوفى که آنان از خداوند داشتند، عبادات ها و مراقبت هاى آنان ، عشق و شوق آنها به دیدار خدا، لطف پروردگار به آنها، کرامت هاو عطاهایى که خداوند به آنان داده است بر شنوندگان بر شمارد.
در لابلاى سخنان خود برخى از معارف بلند و استوار را با نرمى و بیان ساده در قالب الفاظى مانوس با زبان آنان و با استناد به باورهاى آنان همانند انبیاء(ص ) بازگوید.
پدرم و محمد بن الحسن ، از حسین بن حسن بن ابان ، از حسین بن سعید، از فضالة بن ایوب و حسین از صفوان و ابن ابى عمیر جمیعا از معاویة بن عمار، از حضرت ابى عبد الله علیه السلام نقل کرده اند آن جناب فرمودند:
هنگامى که به مدینه وارد شدى پیش از ورود یا وقتى اراده ورود کردى غسل کن و پس از آن نزد قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله برو و بر آن جناب سلام کن سپس نزدیک ستونى که از جانب راست قبر جلو قرار گرفته برو و بالاى سر قبر در حالى که رو به قبله قرار گرفته اى و شانه چپ تو به جانب قبر و شانه راستت بطرف منبر مى باشد بایست که آنجا مکان سر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله است و بگو: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له : شهادت مى دهم خدائى نیست مگر خداوند متعال که تنها بوده و انباز و شریکى ندارد.
و اشهد ان محمدا عبده و رسوله : و شهادت مى دهم حضرت محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده او است .
و اشهد انک رسول الله و انک محمد بن عبد الله : و شهادت مى دهم تو فرستاده خدا هستى و تو جناب محمد بن عبد الله مى باشى .
و اشهد انک قد بلغت رسالات ربک : و شهادت مى دهم تو رساندى پیام هاى پروردگارت را.
و نصحت لامتک : و امت خود را پند و اندرز دادى .
و جاهدت فى سبیل الله : و در راه خدا جهاد نمودى .
و عبدت الله حتى اتاک الیقیین : و پرستیدى حق تعالى را تا هنگامى که موت تو را دریافت .
بالحکمة و الموعظة الحسنة : امت خود را با حکمت و اندرزهاى پسندیده نصیحت نمودى .
و ادیت الذى علیک من الحق : و حقى که بر عهده داشتى اداء نمودى .
و انک قد رافت بالمومنین و غلظت على الکرافرین : و شهادت مى دهم که نسبت به اهل ایمان رئوف و مهربان ، و بر اهل کفر غلیظ و خشن بودى .
فبلغ الله بک افضل شرف محل المکرمین : پس خداوند رساند تو را به بالاترین مرتبه اهل اکرام .
الحمد لله الذى استنقذنا بک من الشرک و الضلالة : حمد و ستایش مى کنیم خدائى را که بوسیله تو ما را از شر و گمراهى رهانید.
اللهم اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک المقربین و عبادک الصالحین و انبیائک المرسلین و اهل السموات و الارضین و من سبح لرب العالمین من الاولین و الاخرین : خداوندا درود خود و فرشتگان مقربت و بندگان شایسته ات و پیامبران فرستاده ات و نیز درود اهل آسمانها و زمین و موجودات قدیم و جدیدى که پروردگار عالم را تسبیح و تنزیه نموده اند را قرار بده ...
على محمد عبدک و رسولک و نبیک و امینک و نجیبک و حبیبک و صفیک و صفوتک و خاصتک و خیرتک من خلقک : بر حضرت محمد صلى الله علیه و آله که بنده و فرستاده و پیامبر و امین و نیکو نژاد و محبوب و خالص و برگزیده شده و اختصاص داده شده و انتخاب شده تو از میان مخلوقات مى باشد.
اللهم واعطه الدرجة و الوسیلة من الجنة وابعثه مقاما محمودا یعبطه به الاولون و الاخرون : خداوندا مقام و منزلت در بهشت به آن حضرت اعطاء بفرما و برانگیز آن جناب را در حالى که مقام و درجه اى پسندیده داشته به طورى که خلق اولین و آخرین غبطه آن را بخورند.
اللهم انک قلت و لو انهم اذ ظلموا انفسهم ثم جاوک فاستغفر و الله و استغفر لهم الرسول لو جدوا الله توابا رحیما: خداوندا خودت در قرآن فرموده اى :
اگر گروه گنه کاران بواسطه گناه بر خود ستم کنند و سپس نزد تو آیند (اى پیامبر) پس بواسطه تو از خدا طلب آمرزش کنند و تو از خدا طلب مغفرت کنى البته خواهند دید که خداوند توبه ایشان را پذیرفته و به آنها ترحم مى نماید.
و انى اتیت نبیک مستغفرا تائبا من ذنوبى : و من در حالى که طلب آمرزش کرده و از گناهانم توبه مى کنم به پیامبرت پناهنده شده ام .
و انى اتوجه الیک بنبیک نبى الرحمة محمد صلى الله علیه و آله : ومن به توسط پیامبرت آن پیامبر رحمت یعنى حضرت محمد صلى الله علیه و آله به تو روى مى آورم .
یا محمد انى اتوجه الى الله ربى و ربک لیغفرلى ذنوبى :اى محمد صلى الله علیه و آله من به خدا متوجه شده و روى مى آورم همان خداى من و تو تا گناهانم را ببخشد. و اگر حاجت دارى قبر مطهر را پشت سر قرار بده و رو به قبله بایست و دو دستت را بلند نما و سپس حاجتت را از خدا بخواه که انشاء الله مستجاب خواهد شد.
کامل الزیاره جلد 1